۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کارآفرینی» ثبت شده است

بررسی ذرات ریز مولوکولی

وسط این همه کار روزانه فک نکنم هیچ ادم عاقلی دوباره بخاد سر خودش رو شلوغ تر کنه یا به اصطلاح سری که درد نمیکنه رو دستمال بهش نمیبیندن .
داستان از جایی شروع میشه که چند سال پیش پیشنهاد یه موضوعی و یه کسب و کار رو دادم با توجه به اینکه خیلی جای خالیش توی شهر (کاشان) حس میشد و نیاز اصلی همین هم سن و سالی خودم بودش ....
منظورم کسب و کار هستش ....
ینی چجوری کسب و کار رو راه اندازی کنن، قرار نبود چیزای اکادمیک و چیزای به در د نخور دانشگاهی یاد بگیرن ...
میخاستیم اون چیزایی که خودمون بلیدم و کارآفرینای معروف بلدن رو از زبان خودشون بشنوند و بتونیم همه در کنار هم یکم مفیدتر باشیم ....
جریان مال ۳ سال پیش هستش ....
من چند مرتبه ای که موضوع رو پیشنهاد دادم همیشه عزیزان همراهم ( متظور بچه های شرکت یا بهتر یگم اعضای هییت مدیره )با تفکر عمیقانه در صحنه آفرینش و نظام خلق ذرات کوانتوم و با دید و نگاهی به افق همیشه صحبت از پلن  و این مدل حرفا میزدن و با پایی بر سر پا انداخته میگفتن که باید این روی این پروژه بیشتر کار کرد و بیشتر پختش ....
ما هم برا اینکه زیادی پخته نشه و له بشه خیلی براش صحبت نمیکیردیم ....
 از قضا الان بعد ۳ سال و دستکاری شدن توسط آشپزای مختلف و با کم و زیاد کردن نمکش بازم پخته نشده  و عزیان (همونایی که بالا ذکر کردم ) دوباره با پایی روی هم انداخته میگن که پخته نشده ....
بگذریم از همه این حرفاااا ...
همیشه رمز موفقیت یه صنعت  و کسب و کار پیشتاز بودنش هس و با این حال الان بعد ۳ سال هیچ شخص و شرکتی دست به این کار نزده ....
الان بعد این همه سال دوباره قراره اون پروژه با همون داده های ۳ سال پیشش استارت بخوره و الان که فکر میکنیم و میبینیم شرایط رو همون داده ها کامل بودن و الان هم نیز هست....
موضوع از این قراره که سری نشست هایی با محوریت کسب و کار قراره هفته ای یک مرتبه راه اندازی بشه با این تفاوت که قرار نیست در سط کاشان باشه و بلکه قراره در سطح کشور باشیم ...‌
 هفته آینده ۱۹ اردیبهشت به مناسبت روز جوان اولین جلسه این سلسله نشستها هستش ...
 و یا دست تقدیر  خودمم قراره به عنوان مجری و یکی از دو نفر سخنران برنامه تو برنامه ها باشم ....
 به نظرم شاید تجربه خوبی باشه ....
از چند جهت ....
یکیش آشنایی با ادمای حدید و بیشتر کردن دایره دوستی و از یه جهت دیگه که هر ساعت اون جلسه نیاز به چند ساعت مطالعه داره که بشه موضوعات رو جمع و حورش کرد و به یه جایی رسوندش....
امیدوارم که جلسه های خوبی از اب در نمیاد . سعی میکنم همه جلسات رو اینجا اپلود کنم و تا شماها هم نظراتتون رو بگید که چجوری داره پیش میره ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در قالب فیلم اما واقعیت (joy 2015)

ساعت 2 نصفه شب .....

الان فیلم جوی تموم شدش...

اصلا اهل فیلم دیدن  و تلویزیون نیستم....

یادمم نمیاد که یه فیلم رو کامل دیده باشم....

چند هفته پیش بود که حدود ساعت 11 شب بود که از اطراف مجتمع سینمایی کاشام رد میشدم البته با یکی از دوستان ... هم قدمم پیشنهاد داد که بریم سینما ، منم خسته اما قبول کردم که بریم داخل ...از زمان شروع تا زمانی که بیام بیرون حدود 20 دقیقه طول کشید ...... اصلا حوصله فیلم دیدن نداشتم....

چند سالی هست که خوشبختانه تلویزیون هم نداریم که ببینم و خودم هستم و اتاقم و دنیای خووودم .....

یه مدت پیش این فیلم رو تو کانال علی رضا شیری دیدم که کلی ازش تعریف کرده بود ....یه آنانوس هم ازش تو آپارات گذاشته بود....

فک کنم حدود یه دقیقه بود ...دیدمش و ازش خوشم اومد .....

اما وقتی رفتم فیلم رو دانلود کردم دیدم 2 ساعت هست .....

واقعا برام طولااانی و خسته کننده بود .... که بشینم و 2 ساعت به مانیتور نگاه کنم .....کلا کاری بود که نکرده بودم ، ینی اخیرا اصلا نکرده بودم....

الان کامل دیدمش  و دارم اینا رو میگم .....:

فیلم واقعا عالی ای بود ....انگار خودم داشتم بعضی جاهاش رو حرف میزدم .....

راستی یادم رفت بگم اصلا موضوعش چی بود:

فیلم از دوران کودکی یه دختر بچه شروع میشد که راوی مادربزرگش بود....

این دختر بچه آرزوهای بزرگی داشته .....(البته یه نفری مثه مادربزرگ این آرزوها رو هر روز تقویتش میکنه ...)

اما این خواسته ها و آرزوها یه جا متوقف میشن  واونم زمانی که پدر و مادرش از هم تصیمی میگیرن که طلاق بگیرن.......

ددیگه جوی اون دختر بچه توی داستان الان بزرگ شده بود و به هیچ کدوم از خواسته هاش نرسیده بود و تو پایینترین سطح داشت زندگی میکرد چه اجتمماعی و چه فرهنگی.....

راستی این دختر بچه و جایی عاشق میشه و ازدواح میکنه اما بعد مدتی طلاق میگیره ....

تو همه این پایین و بالاهای داستان همیشه مادربزرگ بهش اعتماد به نفس میداد و تشویقش میکرد بر خلاف پدر و اطرافیان که اونو تضعیفش میکردن.....

جوی تو کودکی ذهن خلاقی داشته و قدرت تخیل بالا....

یه جایی تو یه مهمونی مقداری شراب رو زمین میریزه و جوی مجبور میشه با زمین شوی تمییز کنه   وتو همین حین با اتفاقاتای که افتاد ه دستش رو پاره میکنه و از اینجا دیگه سعی میکنه به رویاهاش ادامه بده نه به اتفاقا و آدمای اطراف.....

ما بقیش رو خودتون ببینید و لذت ببرید.....

پ ن 1: راستی رویاهاتون رو همیشه دنبال کنید ( اونا راه رو بلدن ، بابک بختیاری )

پ ن 2 : با آدمهای خوب معاشرت کنید .....

پ ن 3 : با همه ادما خوب باشید و کسایی که به درد میخورن رو داشته باشید و بقیه رو هم دوست باشید...

پ ن 3 : به حرف هیچ کس توجه نکنید چون حرف رو همه بلندن بزنن.... اما عمل نه .....

پ ن 4 : رویاهاتون رو برا خودتون داشته باشید  و همیشه برا خودتون فکرش کنید و هیچ جا قبل انجام نگید...

پ ن 5 : هر وقت چیزی به ذهنتون اومد پس مطمن باشید که میتونید به دستش بیارید این قانون خدا هست....

بهش ایمان داشته باشید....

پ ن 6 : برا خودتون کار کنید وقتی اینجوری باشه به ناچار بقیه چیزا هم با شما همسو میشن....

پ ن 7 : خدا هست و کنار ما داره با ما جلو میاد.....

joy 2015

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰