۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

تنها یک رودخانه بین من و تو فاصله است !!

حکایت فاصله ها حکایت جالبی هست...

فاصله دو تا دل ، فاصله مکانی و یا زمانی دو تا ادم و یا از همه بدتر فاصله بین زنده بودن و یا مرده بودن ....

حال فاصله بین یه دل زنده باشه تا یه دل مرده یا یک انسان زنده تا یک انسان مرده ....

شاید فاصله ای که در اولش از کیلومترها و هزاران فرسخ شروع می شود و کم کم رو به کم شدن میاد .... فاصله ای که شاید آخرش میشه اندازه یک سر سوزن و اخرش میشه خوشحال بودن ...

آخرش میشه کنار هم بودن حال دوتا آدم و یا دوتا دل باشه ....

آخرش میشه گفت آخیش ....

اصلا مگه میشه فاصله نباشه ....مگه میشه اختلافی بین چندتا چیز بین آدما نباشه ....

اگه اینجور نبود که همه جا میشد عین گل و بلبل و ماها بی دلیل از نیاز داشتن به هم ....


نمیدونم روایت گر بودن فاصله ها خوبه هستش یا نه اما تا الان حداقل خیلی بارها خودم تجربه کردم و شاید هم معمولی ترین فاصله ، فاصله ما با نسل پدر و مادرهامون باشه ، دیگه اینو بگیر و برو بالا ، فاصله دو تا دوست ، فاصله فکری دوتا شریک . فاصله عاطفی مرد و زن ...

شاید دلیل نوشتن این یه دلتنگی باشه...

یه مدت پیش زمانی که هر روز خیلی وقتم رو برا اینستا گشتی میذاشتم وقتی این جمله رو نوشتم (تنها یک رودخانه بین من و تو فاصله است !!) یه دوستی یه کامنت تامل برانگیز این چنینی گذاشت :

فاصله فاصله اس ، چه نخ چه جوی باریک  چه هر چی ، به فاصله باید شک کرد...

آره درست میگفت فاصله هر چی میخاد باشه حتی باید به یه کوچیکش هم شک کرد ....

شاید همون کوچیکه کار یه شکاف بزرگ رو بکنه...

شاید...

حرف تلخ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یه وقتایی مثه قبل نیستی !

از سالیان سال که یادم میاد همیشه عید غدیر برام خاص بوده ینی برا همه سید ها یه جورایی خاص هست ....برا خونواده هاشون و برا دوستاشون....
شاید از بقیه اعیاد سال مثه عید نوروز هم خاصتر ....
یه جورایی احساس میکنی که مخصوص خودت هست....
همه به احترام تو میان و میبیندد..
یه 24 ساعت که همه دوست و آشنا و فامیل دور هم هستید .....
یه آدمایی رو میبینی که ممکنه در طول عمرت به چند بار هم نرسه اما به احترام تو و عقاید خودشون میان و میبینند..
خب همه اینا هم برا من مستثنی نیست و همشون رو دوست دارم .....
هیچ وقت کودکی هام رو یادم نمیره که از چند هفته قبلش همیشه تو فکر عیدی بودم که چی بدم ....
تو فامیل من و بیشتر به عیدی اونروز میشناختن .....
در هر صورت یه چیزی میدادم .....
کلا برام معضل بود که دوست نداشتم کسی تبرک نگیره ....
این عادت تا این چند سال اخیر هم ادامه داشته که از هفته ها قبل میرفتم بانک و این ور و اون ور به کسی میسپردم که برام کنار بزارن ....
اما شاید برا همه اتفاق افتاده که یه وقتهایی دیگه مثه قبل بهت حال نمیده ...
مثه قبل تب و تابش رو نداری ....
مثه اینکه یه چیز جدیدی اومده تو زندگیت و اولویتش از همه اونا که ختی ممکنه چندین سال هم بهش عمل میکردی رو گرفته و اونا رو کم رنگ کرده ....
خب وقتی نزدیک عید میشی همه جا یه جور دیگه میشه ...
مثه مامان که شروع میکنه همه خونه رو تمیز کردن ...
اما امسال مثه قبل نبود برام ....
الان که دارم میگم حدود 9 ساعت دیگه از مهمون بازیا مونده که از صبح تا شب روبوسی کنیو از همه کس . همه جا با همه شروع به گپ زدن کنی اما برام مثه سابق نیست ....
امروز حتی وقتی بهم میگفتن فردا عیدی چی بهمون میدی حتی حواسم نبود که فردا عیده ..... که ای بابا هیچ کاری نکردم ....
حتی امشب نمیدونستم اصلا فردا قراره که چی بپوشم اصلا برم طرف کمدم و ببینم که چی دارم ....خیر سرم که فردا به احترام من میان خوووونه....
شاید این ذهن درگیر بودنا از یک طرف خوب و شاید هم از یک طرف بد....
اما میدونم که حدود 10 ماهه دیگه اکثرشون تموم هستن و من دارم اون موقع به این اتفاقای الان میخندم ....
امیدوارم که سال آینده وقتی که دارم دوباره شب عید غدیر مینویسم اونجایی باشم که براش دارم تلاش میکنم .... و اون شهری که دوست دارم و پیش هم آدما و چیزایی که میخام ، باشم.....

راستی عید همتون هم مبارک باشه .....
در کنار همه دعاها و آرزوهای خوب براتون دلی قرص و محکم و پر از خوشی از بالا سریم میخااام.
پ ن 1: حرف عیدی زدم و رفتم تو کشو کمد و اینا رو دیدمشون حداقل برا چندتا از دوستام که خواهند اومد کافیه .....(مال خیلی سال پیش هست و اما قابل استفاده هست )
عید غدیر
پ ن 2 : راستی یه هفته پیش بود که دیگه ایسنتا نرفتم و وفت براش هدر ندادم واقعا حالم رو خوب کرد .....حداقلش این بود که یه کتاب رو کامل خوندم  و حس خوبی بهم داد....
....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ترک عادت

ترک عادت های غلط.....
شنیدم که همیشه گفتن که وقتی میخای یه چیزی برات عادت بشه یا عادت یه چیزی از سرت بیفته 3 هفته زمان میبره ...
هفته اول که مقاومت شدید هست ....
هفته دوم مقاومتت کم میشه و میگی پیش خودت که حالا که کم شده بزار یه بار دیگه این کار رو بکنم اما دقیقا خطرناک ترین موقع هست که آدم گول میخوره و دوباره به نقطه اول برمیگردی ....
هفته سوم هم در تثبیت هفته دوم هست و بعد از اون میشه گفت که اون عادت یا رفتار و یا گفتار از سرت افتاده .....
موردی که خیلی در حال حاضر برا همه عذاب آور هستش اتلاف زمان هست اونم با شبکه های اجتماعی بالخصوص اینستاگرام ....
حداقل برا خوذم اینه که وقت رو خیلی برام هدر میده حالا گاها وقت به کنار بعضی موقع ها باعث اعصاب خوردی هم میشه مثلا یه چیزی میخونی یا به آدمهایی که ارادت داری و یا بهت ارادت دارن :) میبینی که یه پست گذاشتن و بعدش تا چند ساعت ذهنت درگیر به اصطلاح کپشن اون بزرگواران هست و چند ساعت با خودت حرف میزنی ....
در آخر هم هیچ چیزی به دست نمیاری ......
یه مدتی هست که پیش خودم تصمیم گرفته بودم که یه مدت از اینستا فاصله بگیرم اما همیشه به یه دلیلی نمیشد ...
امروز داشتم کارای تا اخر سالم رو یه نگاهی بهش مینداختم و دیدم که یه تعداد کاری هست که واقعا نیاز به صرف وقت براشون دارم و چه بهتره اون تایم اینستا گردی صرف اون کارها بشه ..
خدا رو شکر که خیلی اهل تلگرام و چت نیستم و برام بود و نبود این یکی شبکه اجتماعی مهم نیست و اصولا کاری به کسی داشته باشم مستقیم تماس میگیرم حالا هر تایم شبانه روز باشه.
به اصصلاح به روزش تصمیم گرفتم که یه social media detox   یه هفته ای برا اینستا جان جانان اجرا کنم .
باشد که رو سفید بیرون بیام :)


social media detox
(غلط نگارشی برا بزرگ نوشتن حرف t  وسط جمله ازم نگیرید .(آفرین ))
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در قالب فیلم اما واقعیت (joy 2015)

ساعت 2 نصفه شب .....

الان فیلم جوی تموم شدش...

اصلا اهل فیلم دیدن  و تلویزیون نیستم....

یادمم نمیاد که یه فیلم رو کامل دیده باشم....

چند هفته پیش بود که حدود ساعت 11 شب بود که از اطراف مجتمع سینمایی کاشام رد میشدم البته با یکی از دوستان ... هم قدمم پیشنهاد داد که بریم سینما ، منم خسته اما قبول کردم که بریم داخل ...از زمان شروع تا زمانی که بیام بیرون حدود 20 دقیقه طول کشید ...... اصلا حوصله فیلم دیدن نداشتم....

چند سالی هست که خوشبختانه تلویزیون هم نداریم که ببینم و خودم هستم و اتاقم و دنیای خووودم .....

یه مدت پیش این فیلم رو تو کانال علی رضا شیری دیدم که کلی ازش تعریف کرده بود ....یه آنانوس هم ازش تو آپارات گذاشته بود....

فک کنم حدود یه دقیقه بود ...دیدمش و ازش خوشم اومد .....

اما وقتی رفتم فیلم رو دانلود کردم دیدم 2 ساعت هست .....

واقعا برام طولااانی و خسته کننده بود .... که بشینم و 2 ساعت به مانیتور نگاه کنم .....کلا کاری بود که نکرده بودم ، ینی اخیرا اصلا نکرده بودم....

الان کامل دیدمش  و دارم اینا رو میگم .....:

فیلم واقعا عالی ای بود ....انگار خودم داشتم بعضی جاهاش رو حرف میزدم .....

راستی یادم رفت بگم اصلا موضوعش چی بود:

فیلم از دوران کودکی یه دختر بچه شروع میشد که راوی مادربزرگش بود....

این دختر بچه آرزوهای بزرگی داشته .....(البته یه نفری مثه مادربزرگ این آرزوها رو هر روز تقویتش میکنه ...)

اما این خواسته ها و آرزوها یه جا متوقف میشن  واونم زمانی که پدر و مادرش از هم تصیمی میگیرن که طلاق بگیرن.......

ددیگه جوی اون دختر بچه توی داستان الان بزرگ شده بود و به هیچ کدوم از خواسته هاش نرسیده بود و تو پایینترین سطح داشت زندگی میکرد چه اجتمماعی و چه فرهنگی.....

راستی این دختر بچه و جایی عاشق میشه و ازدواح میکنه اما بعد مدتی طلاق میگیره ....

تو همه این پایین و بالاهای داستان همیشه مادربزرگ بهش اعتماد به نفس میداد و تشویقش میکرد بر خلاف پدر و اطرافیان که اونو تضعیفش میکردن.....

جوی تو کودکی ذهن خلاقی داشته و قدرت تخیل بالا....

یه جایی تو یه مهمونی مقداری شراب رو زمین میریزه و جوی مجبور میشه با زمین شوی تمییز کنه   وتو همین حین با اتفاقاتای که افتاد ه دستش رو پاره میکنه و از اینجا دیگه سعی میکنه به رویاهاش ادامه بده نه به اتفاقا و آدمای اطراف.....

ما بقیش رو خودتون ببینید و لذت ببرید.....

پ ن 1: راستی رویاهاتون رو همیشه دنبال کنید ( اونا راه رو بلدن ، بابک بختیاری )

پ ن 2 : با آدمهای خوب معاشرت کنید .....

پ ن 3 : با همه ادما خوب باشید و کسایی که به درد میخورن رو داشته باشید و بقیه رو هم دوست باشید...

پ ن 3 : به حرف هیچ کس توجه نکنید چون حرف رو همه بلندن بزنن.... اما عمل نه .....

پ ن 4 : رویاهاتون رو برا خودتون داشته باشید  و همیشه برا خودتون فکرش کنید و هیچ جا قبل انجام نگید...

پ ن 5 : هر وقت چیزی به ذهنتون اومد پس مطمن باشید که میتونید به دستش بیارید این قانون خدا هست....

بهش ایمان داشته باشید....

پ ن 6 : برا خودتون کار کنید وقتی اینجوری باشه به ناچار بقیه چیزا هم با شما همسو میشن....

پ ن 7 : خدا هست و کنار ما داره با ما جلو میاد.....

joy 2015

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خوشبختی...

یک انرژی مثبت قشنگ از سهراب سپهری


چه کسی میداند؟؟؟
که تو در پیله ی تنهایی خود، تنهــــایی؟
چه کسی می داند
که تو در حسرت یک روزنه در فردایــی؟
پیله ات را بگشا،
تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایــی! ازصدای گذرآب چنان فهمیدم: تندتر ازآب روان، عمرگران میگذرد. زندگی رانفسی،ارزش غم خوردن نیست! آرزویم این است آنقدرسیربخندی که ندانی غم چیست.


پ ن : آلبوم جدید سیامک عباسی رو حتما گوش کنید....


سیامک عباسی


حالتون قشنگ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰