۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دوست داشتن» ثبت شده است

تغییر


تغییر


تا به حال به این جملات فکر کرده اید :

من تو رو خوب میشناسم ...

من تو رو بهتر از خودت میشناسمت

تو همیشه همینجوری بودی

از حفظ هستم تو را

الان که بیشتر فکر میکنم وجه منفی این جملات توی ذهنم بیشتر هست تا مثبت قضیه ، همیشه باید یه گندی بالا اومده باشه که در اکثر مواقع بخت باهات یار بوده باشه که این جملات را بشنوی...

یادمه ماهها و سال ها این جملات را برای یک یا چند دوست از نزدیکترین هام استفاده میکردم ...روزها همینطور گذشت و باور من هر روز به اون جملات بیشتر میشد و اطمینان داشتم که وقتی چند سالی با کسی در ارتباط باشی قطعا اونو کاملا میشناسی....

گذشت...

گذشت....

تا جایی که خودم را در وصف اون جملات دیدم...

تو را کامل میشناسم ... داستان مال چند سال پش هست..

دوباره روزها گذشتن اما این بار این جمله را شنیدم :

تغییرات زیادی کردی....

این رفتار مال تو نیست....

وقتی فکر میکردم همه از یک تغییر میگفتن یعنی همه شواهد ....

بعدش این جمله ها را تصحیح کردم :

من تو را نمیشناسم .... من فقط بخشی از تو را که در ارتباط با من هست میتونم گاهی پیش بینی کنم...

وقتی به رفتار دوستانم هم فکر کردم دیدم رفتارای اونا هم تغییر کرده و تغییراتی که من حتی تصورش را هم نمیکردم....

یاد این جمله افتادم:

آدمی که زنده است  روزانه در حال تغییره ، آدمی که تغییر نکند قطعا آموخته ای نداشته  و همیشه روال زندگانیش ( مردگانیش) ثابت بوده.

اون چیزی که تو میبینی ، فقط چیزیه که تو میبینی ، نه اون چیزی که من هستم ، آدم ها دوست دارند فکر کنند که اون چیزی که میبینند کل واقعیته ، اما اینطور نیست .در بهترین حالت اون فقط بخشی از واقعیت هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

محیط اطراف ۲

فک نکنم کسی نباشه از بین دوستانم که ندونه من با دیدن یه حیون و پرنده زیادی ذوق مرگ میشم ....

اینا رو هم چند شب پیش دیدم و به قدری ذوق زده شدم که آدمهای تو پیاده رو خندشون گرفته بود

عکسهای قشنگش رو با شماها به اشتراک میزارم

جوجه اردک

جوجه اردک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لطفا بدون قضاوت وارد شوید!!!!

کلا مردمانی هستیم که وقتی چیزی رو ندونیم خیلی سریع بهش برچسب میزنیم که فهم و درکش برا خودمون آسان شود چون که از ابهام فراری هستیم ، این ماجرا خیلی تو شبکه های مجازی به وفور بافت میشه ....

یه مدت پیش تو قسمت معرفی پیج ایسنتای خودم نوشته بودم که موسس و رئیس هیئت مدیره اما به انگلیسی :

founder & chairman ادامش هم اسم شرکت رو نوشته بودم ....

از چند روز بعدش واکنش ها خیلی برام جالب بود .....

یکی از دوستان متلک انداخت که آقا مدیر و این حرفااااا

با توجه به شناختی که از دوستم داشتم گفتم بزار ببینم چی شده که این حرفو داره میزنه یکم که فکر کردم یاد اون جمله ای که تو پیج ایسنتا گذاشته بودم افتادم و سریع رفتم به google translate عزیز و ازش معنی واژه ها رو خواستم دلیلش هم این بود که میدونستم این دوست عزیزم خیلی با google translate پیوند عمیقی داره و هر آنچه که بخاد چه درست و اشتباه رو از اونجا ترجمه میکنه ، وقتی ترجمه گوگل رو دیدم ، نوشته موسس و مدیر و همینجا بود که گفتم بعله این متلک از گوگل جان سرچشمه میگیره .....

اما ای کاش قبل این واکنش های تدافعی از سوی بقیه یکم تخصصی تر به این کلمه ها و کارها توجه میکردن..... یا لااقل اینکه از خودم میپرسیدن مثه خودم که وقتی برام یه چیزی ناملموس هست مثه ادم میرم میپرسم بعدش نتیجه گیری میکنم....

باشد که یکم حرفه ای تر ببینیم ،بشنویم ، تصمیم بگیریم ....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ذهن مشوش

از دوران دبستان یادم میاد که درس انشا که هر موقع داشتیم هیچ وقت خودم ننوشتم،همیشه دختر خاله یا دختر عمو....
الان هم که قراره این وبلاگ رو شروع کنم خیلی برام نوشتن سخته
نوشتن از چیزهایی که هیچ وقت نگفتم....
نوشتن از ذهن مشوش و بهم ریخته...
نوشتن از ثانیه ثانیه روزهای خوب و بدی که پشت سر گذاشتم
همیشه شروع یه چیزی خیلی سخته و اینم دقیقا همینجوری هست
نمیدونم از چی ، از کی ، از کجا و ...... بگم و بنویسم



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰